دریافت کتاب «فلسفه مدرن و ایران»
کتاب فلسفه مدرن و ایران
Modern Philosophy and Iran
نوشته فاضل غیبی
Author: Fazel Gheybi
فهرست مطالب
کتابگذاری الاهۀ بقراط: منادیان خرد، آزادگی و همدردی
معرفی کتاب توسط میرزاآقا عسگری . مانی
معرفی کتاب به انگلیسی
گزیده هایی از کتاب
کانت پس از بررسی اینکه چه چیزی در این جهان برای ما قابل شناخت است. میدان دانشپژوهی را به جزیرهای تشبیه کرد که انسان میتواند آنرا بشناسد و با اطمینان بر روی آن زندگی کند. این جزیره در اقیانوسی از ناشناختهها قرار دارد. نیچه مرزهای سه گانۀ شناخت بشری را (در طبیعت، جامعه و روان انسانی) نشان داد و هر چه را در این سو قرار دارد، آپولونی ( شناختنی) و آنسو را دنیای دیونیزی (ناشناختنی) نامید. او بر آن بود که باید خطر کرد، دانش را به دنیای وهم و خیال پیوند داد و بی محابا دل به دریای ناشناختهها زد. اما پس از تجربیات قرن بیستم فیلسوفان معاصر برآنند که بهتر و شایسته تر است که سربر دیوار کوفتن های گذشته را رها کنیم و بکوشیم جزیرهای که بر آن زندگی میکنیم بخوبی بشناسیم و به جایگاه امن و پرآسایشی بدل سازیم. ص237
|
وابستگی مذهبی، برخلاف آنچه تا بحال تصور میشد، مقولهای اجتماعی است و بیشتر از آنکه ناشی از کشش درونی باشد نتیجۀ وابستگی به نهادهای دینی است و پیوند فرد با نهادهای دینی است که بصورت اعتقاد قلبی بازتاب مییابد. اهمیت این پیوند برای زندگی اجتماعی چنان است که برای آنانکه در درون جوامع دینی، گرمی و ایمنی آنرا حسّ میکنند، وابستگی مذهبی، طبیعی و ضروری مینماید. درحالیکه برای کسانی که از بیرون به این جوامع مینگرند، تعلق مذهبی نه تنها پشت کردن به خرد، بلکه قربانی کردن داوطلبانۀ آزادی و سرافرازی انسانی است. ص271
|
هانا آرنت خواستار آنستکه انسان از چنان مرکز ثقلی (گرانیگاه) در درون خود برخوردار باشد که بتواند مانند کسی که بر پلی باریک و لرزان میرود، تنها به کمک تعادل درونی به پیش رود.(thinking without a banister) او خاطر نشان میکند که چنین راه رفتنی، بدون دست یازیدن به کنارهها (سنت ها، آرای دیگران) تنها برای کسی ممکن است که با قامتی سرافراز و هویتی خدشهناپذیر گام بردارد. چنین انسانی تنها زمانی تحقق مییابد که بتواند با کوشش مداوم بر روی "من" خود کار کند و آنرا همچون جواهری درخشان ولی سخت، صیقل دهد. ص223
|
بهاءالله در هر انسانی جوهر انسانیت را نهان میداند (مانند الماسی جلا نیافته) این گوهر را به تربیت میتوان به درخشش درآورد. از آن پس دیگر نیکی و نیکویی در او نهادینه میشود و اصولاً نه تنها وسوسۀ بدکاری در سرشت او یافت نمیشود که بدکاری را لایق خود نمیداند و حاضر نیست بدان نزول کند. چنانکه، کسی که به ادب تربیت شده باشد، حاضر نیست بیادبانه رفتار کند، زیرا بیادبی را دون شأن و باعث خواری خود میداند. ص253
|
|